سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
قالب شعر : مربع ترکیب

با اینکه سحر وقت خوش راز و نیاز است            دستِ منِ بدْ مَست سوی جام دراز است
غم نیست مرا ساقی اگر مست‌نواز است            ( اَلْـمِـنَّـة لِلّه که در مـیـکـده بـاز است)


از عـرش خدا دلبر دلخـواه رسیده‌ست
بَه‌
بَه، حسن بن علی از راه رسیده‌ست

دیــدنــد هـمــه مــاهِ رُخِ مــاه دعــا را            چارُم نـفـر از مجـمع اصحـاب کسا را
دیــدنــد ثـمــر دادنِ طـوبــای خُــدا را            انـداخــتـنِ شـک بـه دل قـبـلـه نـمـا را

یک قـبـلۀ دیگـر به جهـان آمده امشب
آقــای جـوانــانِ جَــنــان آمـده امـشـب

چون ‌تیر که ‌از خالِ هدف ‌بوسه گرفته            از این گُهـرِ ناب، صـدف بوسه گرفته
از
خاک کف پاش، شرف بوسه گرفته            از لعـل لبـش، شاه نجـف بـوسه گرفته

این طـفـل که آئـیـنـۀ ر‌ُخـسـار نبی شد
بـوسـیـدن او
شـربـت افـطـارِ نـبـی شد

او سِرِّ خَفی، بَرِّ وَفی، حَقِّ حقیق است            در مُلک کرامت مَثَلِ بحر عمیق است
با بندۀ درگاه خود از
لطف رفیق است            العِـزّةُ لله”اش اگـر نـقـش عقـیق است

یعنی‌که‌ بفهمید همین ‌است‌ و همین‌ است
عزّت، همه از آنِ خـداوند مُبـین است

مانند حسن در دوجهان نیست کـریمی            در رحمت مخصوصه جز او نیست رحیمی
چون نعمت حُبّش به خدا نیست نعیمی            در حدّ حسن با فقرا کیست صـمـیمی؟

جز او به کرم کیست که نامی شده باشد؟
هم سُـفـرۀ بـیـمـار جُـزامـی شـده باشد

بخـشـیـد سه دفعـه هـمۀ زنـدگی‌اش را            تـا فـاش کـنـد مــرتـبـۀ بـنـدگـی‌اش را
دارنـدگـی‌اش را و بــرازنـدگـی‌اش را            ای مـاه، بـبـیـن قـدرت تـابندگی‌اش را

برداشته شد تیرگی از طلعتِ خورشید
چون سجده
به نور رُخ او کرد درخشید

از وِیس نگو چون که اُویس قرنی نیست            از لعل نگو چون که عقیق یمنی نیست
از حُسن نگو پیش کسی که حسنی نیست            اکنون‌ که ‌مرا فرصتِ ‌شیرین‌سخنی نیست

هرچند که‌ چندی‌ست ‌نگفتم ‌سخن ‌از عمد
امشب همه جا جار زدم یا حسن از عمد

عطر نفس گرم حسن بوی خـدا داشت            با اهل نظر او نظری عُقده گُشا داشت
از
سفـرۀ او سائل او خـاطـره‌ها داشت            مثل پـدرش، أُنس دلش با فـقـرا داشت

از شـانـۀ خود مثل عـلـی کـار کـشـیده
طـعـم رطبـش را هـمـۀ شهـر چـشـیده

دیـدند همه مرحـمـتِ دائـم از این مرد            باشد تبـعـیت همه جا لازم از این مرد
تکـریم کـند مـاه بنی‌هـاشـم از این مرد            آنجا که بَرَد ارثِ وفا،
قاسم از این مرد

با تیغ خود آتش به سر اهل ستم ریخت
از بانگ أنا بنُ الحسنش دشت بهم ریخت

نقد و بررسی